خداحافظی
سلام مامانی امروز جمعه بود وخونه موندیم وجنابعالیکلی واسه خودت شیطونی کردی البته با مقداری گریه بخاطر جوجه هات آخه جوجه هات دیگه خیلی بزرگ شدن وجاشون تنگ وکوچیک شده بود ومادیشب اونارو بردیم خونه کیمیا اینا گذاشتیم آخه اونا حیاط دارن وخودشونم چندتا مرغ وجوجه دارن موقع برگشتن از خونشون طبق معمول اینقدر شیطونی کرده بودی که خوابت برد وباجوجه هات خداحافظی نکردی و امروز به خاطر خداحافظی نکردن با جوجه هات کلی گریه کردی آخه خیلی بهشون وابسته شده بودی الهی فدای اون قلب کوچیکت بشم که اینقدر حیونارو دوست داری. ...
نویسنده :
مامی الهام
21:20
شهر بازی
سلام مامانی دیشب با هم و بابایی رفتیم پارک خیلی خوش گذشت کلی بازی کردی سوار همه بازیها هم شدی البته از این آخریه بیشتر از همه خوشت اومده بود حتی پیاده هم نمیشدی هر وقت تو استخر توپ میری فکر میکنی داری غرق میشی واسه همین رو پله میشینی اصلا" توی توپها نمیری چیکار کنیم دیگه یکمی ترسو هستی و البته محتاط ...
نویسنده :
مامی الهام
20:09
غروب
عکس لنا تو غروب جزیره واقعا" که غروب خورشید محشره. ...
نویسنده :
مامی الهام
2:12
عشق عکاسی
عاشقه عکاسی و عکس گرفتنی تا دوربین و میگیری کلی عکس از عروسکات میگیری هر وقت هم که میخواهیم بریم مهمونی تا لباس تنت میکنم میگی ازم عکس بگیر تا امروز بالای چند هزار عکس داری که همش خاطرست. ...
نویسنده :
مامی الهام
12:35
لنا تو لباس مامان
دختر مامان خیلی دوست داره بزرگ شه میره لباسای منو میپوشه ومثل مامانا رفتار میکنه ...
نویسنده :
مامی الهام
12:15
جزیره
سلام مامانی با نهال و خاله سمن رفتیم جزیره تو و نهال کلی اونجا بازی کردین خرگوشهای بیچاررو اذیت کردین آخه همش میخواستی خرگوش بغل کنی ولی اون شیطونا میپریدن و فرار میکردن اینم چندتا عکس از نهال و لنا که تو جزیره انداختیم اولش با نهال خیلی خوب بودین ولی یهو تو پدالو شروع کردین به گریه و سرو صدا که یه فیلم طولانی هم از دعواتون به یادگار گذاشتین که وقتی بزرگ شدین ببینین وحسابی بخندین. ...
نویسنده :
مامی الهام
12:08